زهرازهرا، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
زهرازهرا، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
زهرازهرا، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

سرباز کوچولو

روز دخترمبارک

زودتر به تکلم می افتد، زودتر راه می رود، زودتر به سن تکلیف می رسد... اصلا انگار دختر از همان اول عجله دارد... گویی که اصلا برای خودش وقت ندارد، که حتی بازی هایش رنگ و بوی "جان بخشیدن" دارد، رنگ و بوی ابراز عشق و محبت به "دیگری" ... نگاه کن چه معصومانه عروسکش را در آغوش می فشارد، گویی سالهاست طعم شیرین "مادری" را چشیده است... آری... "دختر بودن" یعنی عجله داشته باشی، برای رساندن مهر به دستان دیگران... "دختر بودن" یعنی وقف بند بند ساقه ی وجود تو برای رشد نهال عاطفه... "دختر بودن" یعنی از مقام ریحانه بهشتی بودن به "لتسکنوا الیها" رسیدن... ...
25 مرداد 1394

هفت ماهگی

سلام عزیزدلمممممم هفت ماهگیت مبارکککککککککک فدات بشه مامانی که روز به روز داری بزرگتر میشی و خوردنی تر .همین که یکی باهات حرف میزنع نیشت تا بنا گوشت باز میشه و همچین برا همه میخندی و دلبری میکنی که نگو البته برا بعضی ها هم غریبی میکنی . الهی فدات شم بعضی موقع ها که اعصابت خورد میشه دستات رو مشت میکنی و غر میزنی منم وقتی ادات و در میارم اینکار رو میکنم توهم یه خورده نگام میکنی دوباره غر میزنی. باید برای چکاپت میرفتیم درمانگاه که این دفعه دیگه تنهایی بردمت وقتی برا قدت خوابوندمت اینقد وول خوردی که خانومه گفت زود برش دارین که الان میفته الهی فدات شم هر کی میاد بغلت کنه اینقد تکون میخوری و همه هم زود خسته میشن هم...
19 مرداد 1394

اولین چهار دست و پا شدنت و اولین ...

سلامممممممممممم عسل الهی فدات شم پریروز که ما داشتیم ناهار میخوردیم و تو هم داشتی با اسباب بازی هات بازی میکردی یهو دیدیم رو دستات بلند شدی و کم کم هم زانوهات رو خم کردی من و بابایی که خیلی ذوق کرده بودیم داشتیم تشویقت میکردیم که توهم ترسیدی و زدی زیر گریه   الهی فدات شم که روز به روز داری بزرگتر میشی . دیروز بعد از ظهرهم داشتی بهونه میگرفتی منم چون میخواستم ظرف های ناهار رو بشورم یه کتابی که خیلی وقت پیش من تو نمایشگاه کتاب دیده بودم و از رنگ آمیزیش خیلی خوش اومده بود برات گرفته بودم بهت دادم که ببینی و آروم باشی تا منم به کارام برسم خیلی برام جالب کلی با این کتاب سر گرم بودی و آروم . منم یه خورد...
18 مرداد 1394

اولین ماهیچه

سلام دختر نازم دیروز اولین باری بود که برات ماهیچه پختم الهی فدات شم ماشاالله خیلی با اشتها خوردی و شب هم خدارو شکر اذیت نشدی . آخ که من چقد دوست داشتم برات آشپزی کنم . دوست دارم عزیزممممممممممممممممم   ...
8 مرداد 1394
1